کدام چپ و کدام سازمان؟
شباهنگ راد شباهنگ راد

(در حایشه‏ی نوشته‏ی یدی شیشوانی)

 

 

هیچ‏گونه مخالفتی در این‏که رژیم جمهوری اسلامی زندگی مردم و اقتصاد مملکت را به باد داده است، نیست. اوضاع اقتصادی ایرانِ تحت هدایت سران حکومت بسیار وخیم است و به تبع‏ی آن‏ها در درون نظام هم بر سر چپاول و غارت اموال عمومی دعواست. آجری بر روی آجر دیگر بند نیست و با یک تلنگر سازمانیافته‏ی صحیح و اصولی، به نفع انقلاب و جامعه فرو خواهد ریخت. فضا بسیار آغشته و تنش‏زاست و مردم در تهیه‏ی ابتدائی‏ترین نیازهای اولیه‏ی زندگی خویش باز مانده‏اند و چند شغلی هم دیگر پاسخ‏گو نیست. عدم پرداخت حقوق کارگران از مرز 32 ماه گذشته است و زمزمه‏ی کاهش حقوق 50 درصدی کارمندان هم بدلیل سیاست‏های چپاول‏گرایانه‏ی دولت به‏گوش می‏رسد. علاوه بر این‏ها چند سالی‏ست که فضای جنگ و حمله بر جامعه‏ی ایران سایه انداخته است و سران حکومت هم به بهانه‏های متفاوت دارند بر تعرض وحشیانه‏ی خویش می‏افزایند. این یک‏طرف قضیه است، یعنی دنیا و جامعه‏ی ایران برای میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش تنگ شده است و صدای همه در آمده است. تجمعات و اعتراضات، 99 درصدی شده است، و 1 درصد از آحاد جامعه دارد به یُمن زور و سلاح، بر میلیاردها انسان محروم حکم‏روانی می‏کند.

و امّا طرف دوّم قضیه به اپوزیسیون، و به چپ بر می‏گردد. در حقیقت اگر طرف اوّل غرق در بحران و ناتوان در اداره‏ی حکومتی‏ست، اوضاع طرف دوّم هم تعریف آن‏چنانی ندارد و در حال و هوای درونی خویش است و مشغول کل لنجار رفتن با امیال و آرزوهای درونی‏اش می‏باشد.

توهمی در آن نیست که راست علی‏رغم بحران دارد می‏تازد و دارد نقشه‏های ارتجاعی و جنگی خویش را به این جامعه و به آن جامعه تحمیل می‏کند. به این دلیل که اپوزیسیون و چپ، سر در گم، بی وظیفه و بی‏تحرک است. متأسفانه نه دنیا نظاره‏گر پیش‏رفت و عکس‏العمل‏های به جای مدافعین حقوق مردمی در قبال تعرضات بی در و پیکر سرمایه‏داران بین‏المللی‏ست و نه جامعه‏ی ایران، شاهد جنب و جوش حامیان حقیقی کارگران و زحمت‏کشان می‏باشد. حضوری نیست و در عوض غلو و اغراق، اتهام‏زنی و بی‏پرنسیبی و شانه خالی کردن از زیر باز مسئولیت جریانی و سازمانی بوفور یافت می‏شود. به عنوان نمونه همین چند روز قبل نوشته‏ای از جانب "یدی شیشوانی" در سطح اینترنت تحت عنوان «تحریم اقتصادی و شورش‏های اجتماعی» منتشر گردید که براستی نه قابل تعمق بلکه سئوال بر انگیز و قابل توضیح است.

وی در این نوشته علی‏رغم بر شماری صحیح بعضاً اوضاع وخیم اقتصادی جامعه‏ی ایران، اشاراتی به این‏موضوع داشت مبنی بر این‏که: ".... آیا نیروهای انقلابی موجود، افراد و شخصیت‏های انقلابی و کمونیست، کارگران پیشرو و رهبران عملی جنبش کارگری و کلیه فعالین جنبش‏های اجتماعی در داخل و خارج از کشور اوضاع حساس کنونی را  در خواهند یافت؟ و از خواب سنگین و طولانی‏مدت روزمرگی و وقایع ریز و درشت، اجتماعی، سیاسی و محیط زیستی سی سال گذشته بر دور آن‏ها تنیده شده است، به در خواهند آمد و این واقعیت را در نظر خواهند گرفت که تئوری‏ها بدون عمل کاغذ پاره‏ای بیش نیست"؟

 

مخالفتی در اشاره‏ی چندین باره‏ی درد مزمن سازمان‏ها و احزاب مدعی رهبری طبقه‏ی کارگر نیست و به تجربه دریافته شده است‏که تاکید هزار باره‏ی آن هم، هیچ اثری بر قبول واقعیات و یا بر تغییر روند نگاه‏ها و کارکردهای تاکنونی آنان نخواهد گذاشت. به این دلیل که، هویت و تغذیه‏ی فکری و درونی‏شان را دارند با تحریف حقایق خودی – سازمانی می‏جویند. مطئمناً این جمع‏بند خوشآیند مذاق آنان نیست ولی به جرأت می‏توان آنرا به‏عنوان یک واقعیات تلخ و تأسف‏بار در برابر جامعه و حقیقت‏جویان قرار داد و هم‏چنین و بدنباله‏ی آن تاکید ورزید که کتمان آن چیزی جز پشت پا زدن علنی، به نقش و وظایف کمونیست‏ها و دخالت‏گری مستقیم آنان در تغییر روند مبارزه‏ی طبقاتی به نفع محروم‏ترین اقشار جامعه نیست. با طرح و با قبول چنین پیش‏فرض‏های روشنی و با مطالعه‏ی نوشته‏ی "یدی شیشوانی" این سئوالات در ذهن‏ها نقش می‏بندد که آیا وی "سازمان" خود را هم، در این ردیف به حساب می‏آورد و بر این باور است‏که "سازمان اتحاد فدائیان کمونیست" به‏مانند دیگر سازمان‏ها و احزاب، در خواب عمیق فرو رفته است و تئوری‏های‏اش کاغذ پاره‏ای بیش نیست"؟

 

شک و تردیدی ندارم که منظور و خطاب "یدی شیشوانی" نه بخود و نه به "سازمان"اش بلکه به دیگر جریانات و احزاب موجود خارج از کشوری‏ست. البته که وی در این‏میان روشن نه ساخته است‏که منظورش، کدام سازمان و حزب می‏باشد و هم‏چنین روشن نه ساخته است‏که آیا تفاوتی‏ست مابین افراد بدون تعلق تشکیلاتی با سازمان و حزب مدعی کسب قدرت سیاسی؟

بر این نظرم که وظیفه و بار مسئولیت عنصر بدون تعلق تشکیلاتی با وظیفه و مسئولیت عنصر و کادر سازمانی و حزبی از زمین تا آسمان است. انتظارات و توقعات یکسان نیست و مهمتر از همه‏ی این‏ها و بدرست، نگاه مردم هم نسبت به سازمان‏ها و افراد، برابر گونه نیست. به هر حال جدا از درستی و یا نادرستی نگاه مردم به افراد و جریانات، این‏موضوع طرح است‏که "یدی شیشوانی" موقعیت "سازمانی" خود را چگونه ارزیابی می‏کند و مازاد بر این‏ها، آیا "سازمان فدائیان اتحاد کمونیست" را علی‏رغم داشتن "کمیته"های متفاوتی هم‏چون "کمیته کردستان"، کمیته تهران" "کمیته کرج" و کمیته آذربایجان"، در جرگه‏ی دیگر به خواب رفته‏گان سازمانی – حربی قرار می‏دهد و بدنباله‏ی آن بر این نظر است‏که "سازمان"اش بی‏عمل می‏باشد؟

 

با این اوصاف و کاملاً واضح است‏که "یدی شیشوانی" سازمان خود را، هم‏ردیف با دیگر سازمان‏ها و احزاب خارج از کشوری نمی‏داند!! به چند دلیل ساده. اوّل این‏که، اگر وی بر این عقیده است‏که "سازمان اتحاد فدائیان کمونیست" هم در خواب سنگین و طولانی فرو رفته است، لازم می‏بود تا نگاه دیگری نسبت به تجمع چند نفره‏ی خود می‏داشت و بعد از آن می‏بایست تلاش می‏‏ورزید تا قبل از چیدن هر برنامه و علم نمودن "کمیته"های متفاوت و آن‏هم در چهار گوشه‏ی ایران، سازمان خود را بیدار نماید و هم‏چنین از شکل و فرمی سخن به‏میان می‏آورد که با قد و قواره و با حوزه‏های انتخابی فعالیتی‏اش، هم‏خوانی داشته باشد. دوّم این‏که نمی‏تواند صحیح باشد تا سازمانی که بساط  فعالیتی خود را  در "کردستان"، "تهران"، "آذربایجان"، "کرج" و غیره پهن نموده است را به حساب سازمانِ در خواب فرو رفته نوشت و اعلام نمود که تئوری‏اش منطبق با عمل نیست. سوّم این‏که و مهمتر از همه‏ی این‏ها چرا "یدی شیشوانی" و "سازمان"اش در این سی ساله، دست اتحاد به سوی سازمان‏ها و احزابی دراز نموده‏اند که در خواب سنگین فرو رفته‏اند که آخرین آن، جمع‏وجور کردن 25 "سازمان"، "حزب"، کمیته و هسته و غیره در «کلن» می‏باشد!!

 

بی پرده بگویم و مضافاً آن‏چه از شواهد و قرائن پیداست، این است‏که "یدی شیشوانی" از همان ابتدا و به‏مانند دیگر سازمان‏ها و احزاب خشت را بد چیده است و با طرح انتقاد حقیقی و واقعی از اوضاع چپ ایران و با مظلوم‏نمایی در صدد است تا حساب خود و "سازمان"‏اش را از مابقی جدا نماید. وی قلباً بر این باور است‏که "سازمان"اش نه تنها بیدار، بلکه هوشیار و خلاق هم می‏باشد و بر خلاف دیگر احزاب و سازمان‏ها دارد با "کمیته"های متفاوت‏اش بخشاً جنبش‏های اعتراضی را راهنمائی و هدایت می‏کند!! اگر چه وی با صراحت و با روشنی تمام اعلام ننموده است‏که کدام سازمان‏ها و احزاب به خواب سنگین و طولانی فرو رفته‏اند؟ اگر چه آشنا نیستیم که دلائل وی پیرامون رکودی و خموده‏گی چندین دهه‏ی سازمان‏ها و احزاب در چیست و هم‏چنین معین نه ساخته است‏که چگونه "سازمان"اش می‏خواهد در این دوره از تاریخ، با هم‏کاری جریانات، کمیته‏ها و هسته‏های مُرده، نیمه جان و بی‏عمل، پرچم جامعه‏ی سوسیالیستی را در سرتاسر ایران بر افرازد؟! به هر حال از این دست سئوالات، فراوان‏اند و ما پاسخ همه‏ی آن‏ها را بر عهده‏ی سازمان و کسانی می‏گذاریم که مبلغ و مروج و هم‏چنین مدافع‏ی چنین سیاست سر در گم و نافرجام‏اند.

 

حقیقتاً که اگر نه خواهیم بگوئیم سی سال و اندی، ولی و به جرآت می‏توان گفت که بیش از دو دهه‏ای‏ست که چپ ایران – و آن‏هم با هر نوع نگرش و باوری -، در خارج از کشور لنگر انداخته و در انتظار از نوع رخ‏دادهای دیگر کشورهای منطقه‏ی خاورمیانه نشسته است تا در فردای بعد از "انقلاب"، بر وظایف کمونیستی خویش جامه‏ی عمل بپوشاند!! نشان‏ها و پراتیک تاکنونی‏شان حکایت از این ایده می‏کند که قصدشان بسیج کارگران و دیگر توده‏های ستم‏دیده نیست و هم‏چنین مدافع‏ی کنترل و راه‏اندازی انقلابِ از راه دور می‏باشند. مبالغه‏گو و خوش خیال‏اند و دارند با چنین آرزوهای واهی‏ای، بر فعالیت‏های بی‏ثمرشان رنگ و جلاء می‏بخشند، بدون این‏که بخواهند بخود بقبولانند و نشان دهند که در هیچ برهه‏ای از تاریخ مبارزات کارگران و زحمت‏کشان، ما شاهد رخ‏دادهای بنیادی بدون دخالت‏گری مستقیم نیروهای کمونیستی و آن‏هم به نفع محروم‏ترین اقشار جامعه نبودیم. تک نمونه‏ها هم موجود نیست و بنابراین سازمان‏ها و احزاب ایرانی هم نمی‏توانند، پی‏گیر و خالق چنین حوادث مهم و تحول‏آوری باشند.

 

در حقیقت جامعه و آرمان کمونیستی، توقع و خواسته‏های دیگری از مدافعین مطالبات کارگران و زحمت‏کشان دارد. به اثبات رسیده است‏که طرح آرزوها و چیدن پلاتفرم‏های رنگارنگ و هم‏چنین اتحادهای بدون پشتوانه‏های عملی کاربُردی ندارد و خسران‏زاست. جامعه و انقلاب ایران، نیاز به صراحت لهجه‏ی اپوزیسیون و نیاز به بیان حقایق حتی ناگوار، از جانب مدافعین‏اش دارد. پیش‏رفت و صیقل یابی هر جامعه و انقلابی با فعالیت سر راست و بی شیله پیله‏ی اپوزیسیون آن رقم می‏خورد. با برنامه، اهداف و سازماندهی کمونیستی و با دخالت‏گری‏ها گره خورده است و اغراق و مبالعه‏گوئی هم، در مسیر تخریب و پس‏روی‏هاست. متأسفانه از قرائن این‏گونه پیداست که سازمان متعلق به "یدی شیشوانی" هم دارد فراتر از اندازه و قد و قواره‏ی خود برنامه می‏چیند و معرف ناصحیح تجمع چند نفره‏ی بدون حضور خود می‏باشد؛ دارد از حضوری حرف می‏زند که نماد و فعالیت عملی آن‏ها ناپیداست؛ خوانده و دیده‏ایم که در عالم سیاست، می‏بایست نماد عملی ارگان‏ها و "کمیته"های سازمانی ردیف شده را دید؛ عکس‏العمل‏های آن‏ها را می‏بایست در تقابل با ارگان‏های سرکوب‏گر رژیم جمهوری اسلامی مشاهده نمود و عملاً نشان داد که تفاوت است مابین اپوزیسیون بدون ارگان‏ها و کمیته‏های داخل، با سازمان دارای هسته‏ها و "کمیته"های محلی و منطقه‏ای!!

 

بی‏پرده بگویم و بنابه اسناد نوشتاری، "یدی شیشوانی" و "سازمان"اش هم بیدار نیستند و به‏مانند دیگر جریانات خود را به خواب زده‏اند. شکی در آن نیست که تغییر اوضاع چپ کنونی با نگاهِ واقع‏بینانه ممکن‏پذیر بوده و بدون برخورد جدی و بدون به نقد کشیدن واقعیات درونی خودی و هم‏چنین رد طرح‏ها و برنامه‏های نافرجام تاکنونی، نمی‏توان سخنی از پیش‏رفت و اتحاد به‏میان آورد. نیاز به تکاندن خودی‏ست و بدون خاکروبی جدی و عملی درونی، نمی‏توان تن غبارآلود چپ را پاک نمود. مضافاً این‏که هیچ کمونیستی قادر به هضم این موضوع نیست که چگونه می‏توان امر انقلاب را با هم‏کاری و هم‏یاری جریانات و سازمان‏های در خواب فرو رفته پی گرفت؟

به هر حال لازم و صلاح‏ست تا مجال دیگری به "یدی شیشوانی" و "سازمان"اش داده شود تا هم مواضع‏ی‏شانرا بدون کمترین معذوریت‏های سیاسی – شخصی و بده و بستان‏های حقیر با این و یا با آن، اعلان نمایند و هم جایگاه "سازمان اتحاد فدائیان کمونیست" را با صراحت هر چه بیشتری بر شمارند و تکلیف "کمیته"ها و جایگاه عمل‏شانرا روشن سازند.

البته که ناگفته نماند کسی باور و گفته‏های "یدی شیشوانی" و "سازمان"اش را اصلاً و ابداً جدی نمی‏گیرد. چرا که می‏دانند نه گفته‏ها و نه "کمیته"های‏شان، جنبه‏ی حقیقی و بار عملی دارند و نه حتی بدرد مصرف داخلی خواهند خُورد. دلیل آن روشن است، چون بی آلایش و سر راست سخن نمی‏گویند و آدرس درست به خواننده نمی‏دهند و دارند کمیته‏تراشی‏های بی‏مایه و بی‏خاصیت می‏کنند و دارند بنادرست "سازمان"شانرا به‏عنوان یگانه "سازمان"، "بیدار" و "هوشیار" به بیرون معرفی می‏کنند!!

 

خلاصه این‏که بر خلاف ارائه‏ی تصویر بنادرست و ترسیم شده‏ی "سازمان اتحاد فدائیان کمونیست"، لازم است تا یک‏بار دیگر تاکید نمود که سازمان متعلق به "یدی" هم در خواب عمیق فرو رفته است و بی‏جهت دارد کالای خود را مرغوب‏تر از دیگر کالاها به‏نمایش می‏گذارد. بر این باور درونی‏ام که نه تنها مدت‏هاست تاریخ مصرف همه‏ی سازمان‏ها و احزاب خارج از کشوری به سر رسیده است، بلکه محتوای تعریف شده از جانب آنان، آزار دهنده و تخریب کننده‏ی اعمال آن سازمان‏های عمل‏گرا و رزمنده‏ای‏ست که در گره‏گاه‏های تاریخی پس نکشیدند و راه مبارزه و برخورد عملی با ارگان‏های سرکوب‏گر نظام‏های امپریالیستی را در پیش گرفتند؛ نه تنها می‏توان حدس زد بلکه گواه تاریخ هم بر آن است که تفاوتِ بسیار زیادی‏ست مابین باوری عملی و برخورد سازمان‏های فعال دوران گذشته با سازمان‏ها و احزاب امروزی.

 

به این دلیل روشن که ما عملاً داریم دو منطق و دو سبک کار کاملاً مجزا از هم را مشاهده می‏کنیم. منطق تعرض در مقابل ارگان‏های سرکوب‏گر نظام  و بردباری در قبال مخالفین درونی جنبش‏های کارگری – توده‏ای، و دیگری منطق عقب‏نشینی دائم و خود محوربینی و سرکوب و تخریب مخالفین درونی. متأسفانه دهه‏هاست که منطقِ تخریب و سبک کار ناصحیح و غیر پیش‏رونده، بر جنبش کمونیستی ایران سایه انداخته است و هم‏چنان دارد، در همان روند به پیش می‏رود. آن یکی در پی خانه تکانی و گردگیری، گند و کثافات جنبش کمونیستی بود و این یکی، بدنبال آلوده نمودن هر چه بیشتر، بر تن بی‏رمق و بی‏ثمر جنبش کمونیستی‏ست. نمی‏توان و جایز نیست تا سال‏ها و سال‏ها، و دهه‏ها و دهه‏ها، با برسم کشیدن "گارد"ها و "کمیته"های بی‏خاصیت و بی‏بو، جامعه و نسل جوان امروزی را نسبت به دخالت‏گری‏های حقیقی کمونیستی گمراه نمود؛ نمی‏توان و جایز نیست تا معانی بنیادی ارتباط با جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای و هم‏چنین انجام وظایف کمونیستی را با تمایلات حقیر خود تعریف نمود و بر نام خود، سازمانِ کمونیستی گذاشت؛ نمی‏توان سیاست دافعه را به‏عنوان سیاست روتین و روزمره‏ی خود انتخاب نمود و در همان‏حال در فکر جذب، بسیج و تجمع وسیع‏تر بود؛ نمی‏توان از توضیح حقایق درونی خود به جامعه و مردم سر باز زد و در همان‏حال در انتظار پاسخ مثبت آنان نشست. چنین خواست و کاری محال و خود فریبی‏ست.

 

با هم اتفاقات چند دهه‏ی اخیر را یک‏بار دیگر و آن‏هم بطور خلاصه مرور کنیم و به بینیم که چه بر سر عراق، افغانستان، لیبی، مصر و غیره و هم‏چنین سوریه در سر, صف، آمده است. دیده و خوانده‏ایم که چگونه قدرت‏مداران جهانی دارند بحران گریبان‏گیرشان را با براه‏اندازی جنگ‏های محلی و منطقه‏ای پاسخ می‏دهند. مشاهده نموده‏ایم که چگونه دارند عنصر و اپوزیسیون دست‏سازشانرا به‏مردم و جامعه تحمیل می‏نمایند تا مبادا روز و روزگاری، لطمه‏ای به منفعت‏شان وارد گردد. به موازات آن هم داریم مشاهده می‏کنیم که چگونه چپ بر تأثیرگذاری چنین روندی‏هایی کمترین نقشی ندارد و ناموفق است. چرا که حضور ندارد و قصدش بُرش کمونیستی و راه‏اندازی انقلاب نیست. مگر بی دلیل است‏که نگاهِ مردم به اپوزیسیون دولتی و دست‏ساز قدرت‏مداران جهانی دوخته شده است؟ چرا که سازمان‏های چپ در هم ریخته و بی عمل‏اند و نه تنها در خواب فرو رفته‏اند بلکه خود را به خواب زده‏اند. پر واضح است‏که با چنین اوضاع و احوالی و با چنین موقعیتی که چپ ایران برای خود بوجود آورده است، جامعه‏ی ایران - و علی‏رغم ادعاهای بی‏پایه‏ی این سازمان و آن حزب مبنی بر این‏که با دیگر جوامع "تغییر" یافته‏ی تاکنونی متفاوت می‏باشد -، روی خوشی و سلامتی، و هم‏چنین روی سازنده‏گی و بهبودی و رهائی را نخواهد دید.

 

30 سپتامبر 2012

9 مهر 1391

 

لینک مطلب   

http://fedayi.org/sub/kare/index.php?option=com_content&task=view&id=6662&Itemid=1


September 30th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي